حجتالاسلام منصور مهدوی، نویسنده دو کتاب «سنجش سنت» و «دولتمرد چهارم» درباره زوایای شخصیتی و زندگانی سید حسین نصر، در گفت و گو با فارس درباره این فیلسوف اظهار نظر کرده است. وی در بخش نخست منتشر شده این مصاحبه به نکات زیر اشاره کرده است:
*شهرت درباره آقای سید حسین نصر، مرا تشویق کرد تا ببینیم در حوزههای علوم انسانی چه حرفهایی دارند و چه نظراتی را بیان کردهاند.
*در جریان نوشتن کتاب ها، مطالب و دیدگاههایی که ابتدا از او در مسائل سیاسی به دست آوردم یک حاشیه بود. حاشیهای که نمیتوانستم از آن چشم بپوشم چون بالاخره آقای نصر به طور رسمی، چندین نقش سیاسی ایفا کرده بود همچنین خود او در آثار اخیرش، هیچ ابایی ندارد از اینکه صریحاً بگوید چه سِمتهایی داشته و در حکومت پهلوی چه کارهایی انجام داده است.
*نصر و سنتگراها به لحاظ هنر اسلامی یا نقد غرب و یا تمایلات معنوی، حرفهای قابل توجهی دارند و همین موضوع باعث میشود که ما با آنها احساس قرابت کرده و با تفکر آنها همزاد پنداری کنیم اما عملاً میبینیم که آنها حتی یک قسمتهایی از هنر، جاهایی که حرف برای گفتن دارند و جمهوری اسلامی نیز میتواند از آن بهره ببرد ساکت هستند اما باز جالب است هنری که آنها روایت میکنند بسیار به هنری شباهت دارد که آقایان پارناسین از آن حمایت میکنند.
*پارناسینها در عرصه هنر، به مکتب هنر برای هنر معتقد هستند بدین معنا که هیچ مسئولیتی و تعهدی برای هنر قائل نیستند و خود هنر را واجد ارزش ذاتی می دانند. اما هنر مسئولانه، هنری است که خداوند متعال در آیات پایانی سوره مبارکه «شعرا» میفرماید: ً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا؛ کفار، بسیار با هنر خویش با دین و پیامبر خدا جنگیدند حال هنرمند متعهد کسی است که هنرمندانه، انتقام بگیرد.
*اما با تمام این وجود، نصر یک شخصیت علمی است و نباید از این مسئله غفلت کرد. همچنین وی به تاریخ علم و فرهنگ این کشور، تسلط بسیار خوبی دارد و افت و خیزهای فرهنگی کشور را میشناسد و البته او کسی است که بخشی از داشتههای ما را به ما نشان داده و باعث شده ما نسبت به آنها احساس هویت کنیم از این لحاظ شخصیت آقای نصر بسیار قابل استفاده است اما نکتهای که وجود دارد این است که ما نباید خودمان را در این شخصیت و در این تفکر، محدود کنیم.
*خوانش آقای نصر از اسلام، بسیار به خوانش اهل سنت نزدیک است او میگوید دین یعنی سکوت، سلم! یعنی پذیرفتن حاکم، کأنه به عنوان شخصیتی که از جانب خداوند حکمی دارد و خداوند او را برای ما پذیرفته است.
*به نظر میرسد آقای نصر، به کار مبارزاتی باور نداشت و به همین به دلیل تخریب شخصیت شهید مطهری میپردازد و در چند جای آثار خویش بیان میکند: شهید مطهری مانند برادرم بود من با او همانند دو دوست صمیمی بودیم. اما زمانی که سخن از انقلاب و تظاهرات به میان میآید، میگوید: شهید مطهری کارهای خطرناک و زیرزمینی انجام میداد و به همین دلیل هم بنده حاضر شدم در حکومت پهلوی مسؤلیتهایی را بپذیرم.
*بنابراین با توجه به اینکه آقای نصر، مبارزه را باور نداشت از این رو فعالیت و مبارزه دانشجویان مسلمان را حرکتی علیه اسلام واقعی تلقی میکرد که میبایست جلوی فعالیت آنها را میگرفت. اما خودش علت اینکه زمینه فعالیت را برای مارکسیستها فراهم میکند اینگونه بیان میکند که رئیس دانشگاه از بعضی از گروهها مانند دانشجویان ملیگرا برای کنترل تحرکات اسلامی افراد استفاده میکند چرا که ظهور دانشجویان مسلمان، باعث به حاشیه رفتن این گروه میشد.
*ایشان معتقد است در عالم تسنن تا زمانی که خلافت هست خلافت معتبر و مشروع است! اما بعد از خلافت، در کتاب «در جستجوی امر قدسی» صریحاً میگوید: در عالم تسنن، حکومتی مانند حکومت آقای حسنی مبارک، حکومتی کاملاً سنتی و دینی است. او اصلاً این حکومت، را دینی میداند و هنگامی آقای «جهان بگلو» در کتاب «در جستوجوی امر قدسی» درباره این موضوع سؤال میکند، اعتراض میکند و میگوید: شما گمان نکنید حکومت آقای مبارک، حکومت سکولار است خیر، بلکه حکومتی دینی است!
*خلاصه آقای نصر در عالم تسنن به خلافت و یا به حکومت سلطنتی و یا شبه سلطنتی قائل است و در شیعه صریحاً عنوان میکند که نزدیکترین حکومت به حکومت اصیل، حکومت سلطنتی است و معتقد است که بینقصترین نوع حکومت در عالم شیعه است و البته این موضوع جای تعجب بسیاری دارد یعنی اگر کسی به واقع، بنیانهای تفکر دینی را قبول داشته باشد هیچ گاه نمیتواند سلطنت را بپذیرد.
منبع: http://www.khabaronline.ir/detail/304607/culture/religion